خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یاد گاری

صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شد اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته اون کسی که گفت واسه چشات می میره

بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره....

خیلی سخته اون کسی که اومد و کرد ت دیوونه

هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شد

تازه فردای اون روز دوست عاشقش خبر شد

خیلی سخته بی بهونه میوه های کال و چیدن

به خدا کم غصه ای نیست چند روزی تو رو ند ید ن

خیلی سخته که د لی رو با نگاهت دزدیده باشی

وسط راه اما از عشق کمی ترسیده باشی

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی

اما وقتی بهار آمد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبی به د لت یه وقت بشینه

بعد بهت بگه که چشماش نمی خواد تو رو ببینه

خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلا یی

کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد